علم گنجینه ی کمال |
خدا را شاکرم که فرصتی یافتم تا بقیه ی مطالب را بنویسم .
· تعدادی از همکاران ، درس را با حدیثی از حضرت علی (ع) شروع کردند . یا خودشان حدیث را روی تخته می نوشتند و کمی در مورد آن توضیح می دادند یا از نماینده ی کلاس خواسته بودند قبل از آمدن ایشان به کلاس آن را روی تخته بنویسد . یکی از همکاران ، سوره ی همزه را برای دانش آموزان پخش کرد ( متن سوره همراه با معنی آیات روی پرده به نمایش درآمد ، در حالی که یک قاری با صوتی زیبا آن را تلاوت می کرد . ) و کلمه کلمه ، به ترجمه ی آیات پرداخت : (بچه ها ! ویل یعنی وای ــ لکل : بر هر ــ همزه لمزه : عیب جوی هرزه زبان ....) و در آخر از بچه ها خواست اگه دیدین یکی از دوستاتون داره دیگری را مسخره میکنه ، بهش بگین "ویل لکل همزه لمزه " . وقتی همکارمان شروع به ترجمه ی آیات کرد ، در ذهنم گذشت : واااای وقت برای تدریس کم میاره . ولی همکارمان تدریس خود را 3 دقیقه زودتر تمام کرد و البته این ، یه نمره ی منفی برایش به دنبال داشت .
[ شنبه 91/2/30 ] [ 9:18 عصر ] [ رنگین کمان ]
[ نظر ]
دیروز یکی از بهترین روزهای عمرم بود . مرحله ی استانی جشواره ی الگوهای برتر تدریس (فیزیک 1 و آزمایشگاه ، مبحث انرژی پتانسیل کشسانی و منابع انرژی تا سر انرژی باد ) مبتنی بر ICT برگزار شد . و من به عنوان یک تماشاگر ، شاهد اجرای 5 طرح درس مختلف بودم . و خیلی از روشهای ارائه شده لذت بردم . می خواهم خلاصه ای از مراحل اجرا و نکات مثبتی را که دیدم بنویسم .
ادامه ی گزارش را ان شاءا... بعدا می نویسم .
[ دوشنبه 91/2/25 ] [ 12:25 عصر ] [ رنگین کمان ]
[ نظر ]
بسماللهالرّحمنالرّحیم
تبریک عرض میکنیم این روز بزرگ را، این روز تاریخى و فراموش نشدنى در تاریخ را؛ ولادت زهراى اطهر را - که بحمدالله مصادف است با ولادت رهبر محبوب ما، امام ما، پیشواى ما (رضوان و رحمت خدا بر او) - به همهى شما برادران عزیز، خواهران عزیز، مداحان اهلبیت و ستایشگران فضیلتهاى بارز و برجستهى در برترین آفریدگان الهى. معرفت اهلبیت و ارادت به اهلبیت، نعمت بزرگى است. اگر همهى عمرمان را براى شکر این نعمت بزرگ صرف کنیم که خداى متعال چشم ما را نابینا و ناتوان از درک حقیقت قرار نداد، توانستیم این انوار طالعه و مضیئه را بهقدر استعداد خودمان ببینیم، درک کنیم، به آنها عشق و ارادت بورزیم و از آنها غافل نباشیم، واقعاً کم است. رحمت خدا بر آن پدران، مادران، گذشتگان، پیشروان و پیشوایانى که این دریچهى درخشان را به سوى این آفتابهاى معنویت بر روى ما باز کردند؛ زمزمهى محبت اهلبیت را از آغاز زندگى ما، از کودکى ما، از دوران گاهوارهنشینى ما به گوش ما خواندند و دلهاى ما را از محبت این بزرگواران سیراب کردند. خدایا! این محبت را، این معرفت را روزبهروز در دل ما، در جان ما، عمیقتر و راسختر بفرما؛ این نعمت را لحظهاى از ما مگیر. [ شنبه 91/2/23 ] [ 11:56 عصر ] [ رنگین کمان ]
[ نظر ]
دو موجود هستی گرامی تر است
[ شنبه 91/2/23 ] [ 10:35 صبح ] [ رنگین کمان ]
[ نظر ]
پنجشنبه ی گذشته در مدرسه جلسه ی شورای دبیران برگزار شد . در آن جلسه مدیر محترم ، جریانی را در مورد یکی از دانش آموزان سوم انسانی و مادرش تعریف کردند ، که می خواهم آن را بنویسم . خانواده ی مورد نظر چند سال پیش در زیرزمین یک واحد مسکونی اجاره نشین بودند . از قضا ، مستاجر قبلی پول صاحبخانه را نداده بوده و صاحبخانه هم وسایل خانه ی او را برای طلبش برمی دارد و در یکی از اتاقهای همان زیرزمین انبار می کند . نمی دانم چه اتفاقی هنگام انبار کردن وسایل رخ میدهد که باعث نشت بسیار کم گاز در آن اتاق در بسته شده و رفته رفته بر تراکم گاز در آن اتاق افزوده می گردد . در یکی از روزها مادر مورد نظر من ، ساعت حدود 6 بعد از ظهر از خواب که بر می خیزد ، در اثر جرقه ی ایجاد شده از تخلیه ی الکتریکی لباسهای او با زمین ، ناگهان ... بامب ... انفجار گاز پسر خانواده را که اکنون در مدرسه ی راهنمایی درس می خواند و نزدیک پنجره بوده است به بیرون پرت می کند ولی مادر خانواده و دختر آنها دچار جراحات بسیار زیادی می شوند . همسر او در خانه حضور نداشته و اکنون تجدید فراش کرده و خانواده ی قبلی را به امان خدا رها کرده است . مادر در یکی از بیمارستان ها بستری میشود و دختر در بیمارستانی دیگر . آثار سوختگی در دست و صورت دختر کاملا نمایان است ولی خدا را شکر او با تمام مشکلات به مدرسه می آید . اما مادر !!! صورت او کالا سوخته است .دهان ، فقط به اندازه ی یک قاشق چای خوری باز می شود و فقط می تواند مایعات بخورد . در این سالها ، دندانها نیز کاملا پوسیده شده اند . قسمتی از پوست پای اورا به دست او پیوند زدند ولی ظاهرا این عمل اثری که نداشته ، هیچ ، باعث شده سر انگشتان دست مادر سیاه شود و سر انگشتان او را قطع کنند . قصه دراز است و من یارای نوشتن درد دل این مادر را ندارم . و من نمی دانم اموراتشان چگونه می گذرد . ظاهرا از یک انجمن خیریه برای گذران عمر کمک هایی به او شده است . این مادر هر چند به خاطر چهره اش نمی تواند به هیج مکانی قدم بگذارد ، که استفاده از پوشیه و عینک دودی در این دوران ، خود مشکلات دیگری به دنبال دارد ، خودش می گوید : می تواند در خانه نشستن را تحمل کند ولی " یک آرزو دارد . دستانش خوب شوند تا بتواند با انجام کارهایی مثل خیاطی و ... خود را سرگرم کند و درآمدی برای گذران عمر داشته باشد ." ظاهرا هزینه ی آن در حدود 35 میلیون تومان می شود ، چون او دیگر دل نمیکند خود را به دست پزشکان این دیار بسپارد و دنبال پزشک ماهرتریست . و به امید دستان پرمهر و خیری ، یا پزشک مهربانی که از هزینه ی عمل چشم بپوشد .
خدایا ! آرزوی این مادر را به هر وسیله که صلاح می دانی برآورده کن . [ شنبه 91/2/16 ] [ 4:41 عصر ] [ رنگین کمان ]
[ نظر ]
به پاس رنجهای صادقانه ات و حرمت کلام عارفانه ات بهار را خبر کنم که آورد سبد سبد شکوفه را به خانه ات . . . تو از باغ نرگس فریباتری / زلبخند خورشید زیباتری تو آن شعر نابی که حافظ سرود / ولی از غزل هم تو گویاتری
. . . . اگر داری تو عقل و دانش وهوش / معلم هر چه می گوید بکن گوش ! معلم چون پدر والا مقام است / معلم مستحق احترام است ! معلم را مرنجان هرگز از خویش / مزن با حرف بی جا بر دلش نیش !
[ دوشنبه 91/2/11 ] [ 12:47 عصر ] [ رنگین کمان ]
[ نظر ]
[ شنبه 91/2/9 ] [ 11:3 عصر ] [ رنگین کمان ]
[ نظر ]
علی جان می گفتی وقتی وارد خانه می شوی و صورت مبارک زهرا(س) را می بینی غمهای عالم را فراموش می کنی ! آقا جان ! مولای من! بگو حالا چه می کنی؟... می دانم ! ... همه ی هستی ات از دست رفته است . تسلیت آقا جان ! خدا صبرت دهد ! خدایا! زهرا(س) در مقام فرزند ، بهترین بود ( ام ابیها ) ، در مقام همسر بهترین بود ( مونس و همدم علی(ع) و نداشتن درخواستی که باعث شرمندگی همسر شود و نهایتا شهادت در راه ولایت ) ، در مقام مادری بهترین بود و فرزندانی را تربیت کرد که بشریت مدیون آنهاست . ... ای خدای مهربان ! به غمهای دل مولا ! یاریمان ده ، از اینهمه خوبی درس بگیریم و در راه پیروی و دفاع از ولایت قصوری از ما سر نزند که باعث پشیمانی مان گردد .
[ چهارشنبه 91/2/6 ] [ 11:33 عصر ] [ رنگین کمان ]
[ نظر ]
بریزآب روان اسماء به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته همه خواب وعلی بیدار سرش بنهاده بر دیوار بگرید با دل خونبار ولی آهسته آهسته
ولی آهسته آهسته
[ چهارشنبه 91/2/6 ] [ 6:41 عصر ] [ رنگین کمان ]
[ نظر ]
|
|
*
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |